بهار تو مدرسمون :)
۲۸
اسفند
این هفته آخری خیلی جالب بود. شنبه که کلا هیچ کاری نکردیم تو مدرسه. هیچ کار! زنگ اول که ورزش داشتیم و وسطی و استپ هوایی بازی کردیم. زنگ جغرافیا معلممون یه خورده در مورد تخم مرغ زنگ کردن حرف زد و بعدش مشغول کاراش شد! زنگ زبان خانممون طبق معمول شروع کرد قصه تعریف کردن و بعد از چهل پنجاه دقیقه مشغول کاراش شد. زنگ آخرم که خانممون کلا نیومده مشغول کاراش شد. /: ما هم کلا داشتیم حرف میزدیم. :)
یکشنبه همه معلما با جدیت کاراشونو انجام دادن و ما وقت نکردیم حرف مفت بزنیم. یه نکته جالب این که خانم ریاضیمون مثلثاتو درس داد و من بر خلاف دفعه قبلی که سر کلاس مثلثات بودم ( مدرسه قبلیم) خیلی به نظرم درس شیرین و بامزه ای اومد. و برای اولین بار نظر بقیه بچه ها هم همین بود! حالا چرا؟چون خانم به جای این که همش خودش حرف بزنه سوال داد که ما حل کنیم. به همین سادگی. یه دفعه خانممون از پشت در، خانم دینیمونو دید که داره حیاطو آب و جارو میکنه!
- عه عه عه! خجالت بکشین! خانم عباسقلی با شصت سال سن باید حیاط جارو کنه؟
ما هم همگی اعلام آمادگی کردیم که همین الآن بی درنگ بریم کمکشون کنیم ولی خانممون موافقت نکرد. خب ما به کدوم سازش برقصیم؟
و اما روز دوشنبه... ساعت اول که خانم شیمی اومد گفت هر کاری دوست دارین بکنین. بچه ها هم یه خورده تخم مرغ رنگ کردن. ساعت دوم و سوم هم رفتیم بیرون برای عکاسی... این عکسیه که مینا با موبایل من گرفته. خیلی نازه شده...
ساعت آخرم خانم یه ذره درس داد و بعدش... خونه تکونی! یوهو!
در حال لگد کردن رومیزی خانم!
رقص و آواز.. حسن ختام همیشگی!
سه شنبه هم ساعت مبانی بعد از این که کار اولیمون تموم شد خانم گفت خب حالا طرحاتونو بیارین بیرون. گفتیم: خاااانووووم بذارین با این رنگایی که زیاد اومده تخم مرغ رنگ کنیم!
و اما چهارشنبه... نصف کلاس اومده بودیم. کلی شکلات خوردیم و سفره چیدیم و دعوا کردیم و خندیدیم و...به هر حال، سفرمون اول شد!
:)
بعدم رفتیم تو نمازخونه چراغا رو خاموش کردن و ارگ و ساز و آواز و رقص و... خانم پرورشیمونم دست میزد! البته ما ها دستمونو گذاشته بودیم زیر چونمون نگاه میکردیم... یعنی اوج هیجانه کلاس ما!
اینم تخم مرغایی که بچه ها تو حیاط میفروختن:
و حوض قشنگمون...
خوش گذشت.
سال جدید خوب باشه الهی. امسال که خیلی سخت گذشت...
- ۲ نظر
- ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۱۶
- ۱۴۱۵ نمایش