چند روز پیش معلم فیزیکمون تعریف میکرد که یه دوست داشتم که از اول دبستان همکلاسیم بوده. همیـــــــــــــشه تنبل ترین شاگرد کلاس. در حدی که مثلا املاشو تو کلاس اول میشده صفر! تا سال پیش دانشگاهی هم به همین رویه ادامه داده. همیشه تنبل ترین و بی عار ترین دانش آموز! موقع دانشگاه هم من فیزیک دانشگاه یزد قبول شدم، اون حقوق دانشگاه آزاد میبد... حالا، اون چه وکیلی شده و چه جوری داره کار می کنه و کیف فلان دستش می گیره و چه جایگاه اجتماعی ای داره، منم خب، یه معلم ساده!
همچین دلم ریش میشد اینطوری که تعریف می کرد. از اون طرف هم می خواستم بگم خب؟ الآن دقیقا منظورتون چی بود از این حرف؟!
یکی از بچه ها گفت ولی خانم ارزش کاری که شما می کنین خیلی بیشتر از اونه! (خودشیرینی الکی.) خانم گفت خب آره....یهو یکی دیگه گفت ولی به هر حال کیف آنچنانی هم نمیتونین دستتون بگیرین!
یعنی خود معلم اومده این حرفو میزنه ما چه نتیجه ای می تونیم بگیریم؟ یعنی اوضاع انقد درهم برهم و مسخرس که از معلم تا دانش آموز همه به بیهودگی کاری که دارن می کنن اقرار می کنن ولی بازم باید ادامه بدن!
یه دفعه سنا گفت: خانم شما از بچگی هدفی داشتین؟ گفت: خب، نه. هدف خاصی که نداشتم ولی یادمه که از بچگی عاشق فیزیک بودم. گفت: من فکر می کنم بیشتر وقتا کسایی که هدف دارن که معمولا میتونن به هدفشون برسن کسایی هم که هیچ هدف و برنامه ای ندارن و کلا با باد پیش میرن هم معمولا به جای خوبی می رسن، حالا کسایی که اون وسط ظرف غوطه ورن و تکلیفشون با خودشون روشن نیست معمولا ضربه می خورن...
دهنش وا مونده بود خانم . همینجوری ذل زده بود به این دختر. بعد چند ثانیه گفت: نمی دونم... شاید!
یعنی این سنا موجودی است بس شگفت! یه بار ازش پرسیدم بزرگ شدی می خوای چی کاره شی؟ مثل همیشه موقع پرسیدن این سوال با تمام وجودم دعا کردم که طرف نگه دکتر وگرنه میکشم خودمو.البته الآن که اومدم رشته ریاضی بیشتر بچه ها می خوان «مهندس» شن ولی بازم چیزی از مرگبار بودن قضیه کم نمیشه... تو چشام نگاه کرد، با جدیت تمام گفت: فضانورد.
آخرین کسی که یادم میاد می خواست فضانورد بشه استاد گویندگیمون بود که رفت آی تی خوند و در حال حاضر هم گوینده اخباره تو شبکه تابان. بنده خدا حیف شد احساس می کنم شعورش از متوسط صدا و سیمایی ها خیلی بیشتر بود. موقعی که می گفت تو بچگی میخواستم فضانورد شم به خودم می گفتم چه آرزوهایی، مگه میشه آخه؟ ولی این مدلی که سنا با قاطعیت می گفت، به این نتیجه رسیدم که باید بشه!
هر چی که می گذره ابعاد جدیدی از وجودش کشف میشه، تا حالا اینا رو فهمیدم که تو رشته رباتیک اول کشور شده، نجوم هم رتبه داره، برنامه نویسی می کنه، پیانو میزنه، و معتقده که هیچ کاری نمی کنه.
بله...
فکرشو بکنین، چند سال دیگه که اسم سنا رو گذاشتن رو یکی از چاله های ماه، اون وقت من یه لبخندی میزنم میگم: آره...اینم از بچه های خودمون بود...