شب شرجی
- ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۴۸
- ۶۶۱ نمایش
یس آی دید ایت! بالاخره کانال ساختم تو تلگرام. تا همین چند روز پیش، هر کی میگفت کانال دارم، میگفتم چه مسخرهبازی ای شده. هر کی در اومده برا خودش یه کانال زده. هیچ کدومش هم مفت نمیارزه. وقتی با دوستام درباره کانال حرف زدم و حمیده طبق معمول گفت: اه! دیگه مصمم شدم که این کارو نمیکنم. کانال برا آدمای خودشیفته است. این یکی رو کجا شنیدم؟ نمیدونم!
اما بالاخره شاهین کلانتری کار خودشو کرد. واقعا از اوناییه که باید بهش گفت: مرسی که هستی.:) اِ چرا تا حالا بهش نگفتم؟
خلاصه متقاعد شدم که کانال میتونه ظرفیتهای متفاوتی نسبت به وبلاگ داشته باشه! (کمک: هر وقت احساس میکنم کلمه ای که اوردم به متنم نمیخوره، علامت تعجب میذارم تا مخاطب بفهمه خودم حواسم هست! چطور میشه این عادتو ترک کرد؟)
امروز نرفتم مدرسه. نشستم تو خونه تا هوایی تازه کنم. نشستم چند تا از کارای عقب مونده رو انجام دادم و بالاخره در روز تولدم، کانال هم متولد شد.
عاقلانه نیست که درگیر مناسبتها باشی. ولی به نظرم این که ازشون انگیزه بگیری خیلی هم عاقلانه است! امروز هجدهم بهمنه و من باید خیلی روز خوبی درست کنم.
اینم نقاشی صدرا به مناسبت تولدم که حیفم اومد نبینین!
شکر نعمت، نعمتت افزون کند/ کفر نعمت از کفت بیرون کند
خواهر عزیزم، درود. امیدوارم این 17 سال از زندگی ات را با شکر خدا و با موفقیت به پایان رسانده باشی!!...
یو هوِ می می هوِ یو می اند یو، هوِ یو، اند، می
یور شف پلیز کاپ کیک پریپیر یوار تیچر اند می نات لاو گو تو اسکول آی لاو رسلینگ
you have a me
me have a you
me and you have a you and me
you're chef. please cup cake prepare
you are teacher
and me not love go to school
I love wrestling
تو منو داری، من تو رو دارم
من و تو، تو و منو داریم
تو آشپزی، لطفا کاپ کیک آماده کن
تو معلمی
و من نمیخوام برم مدرسه (یعنی میخوام خونه باشم و تو بهم درس یاد بدی!)
من کُشتی دوست دارم (...؟!)
*
بله.. اینم شعری با نهایت خلوص. رسما منو از آموزش زبان ناامید کرد.