پیش نوشت: داشتم خودمو دعوا میکردم که چرا اینا تازگیا
اینقد طولانی میشه؟! جواب دادم: خب بشه. مگه داری برا دوچرخه مینویسی که نگران مفید
بودن و موجز بودن و خوشگل بودنشی؟
خیر.
و بدین ترتیب مشکل حل شد.
***
بله خوارزمی... خواااارزمی!
اول باید از استاد محترم کلاسها بگم. که نمیدونم طبق چه معیاری اسمشو
گذاشته بودن استاد... (به جرئت میگم که من از اون شاعر بهتری هستم. حرفم
نباشه.)
جلسه اول براش خوندم: گاه یک اتفاق تکراری/ بیش از
آنی که هست میافتد
- خب چرا؟
- چی چرا؟!
- چرا یه اتفاق تکراری بیشتر از چیزی که هست
میفته؟! شما شاعر توانمندی هستی ولی این اصلا مفهومی نداره.
(سعی کردم مودبانه حالیش کنم که خودت نفهمی)
- خب راستش استاد باقری گفتن این بیت مفهوم بزرگیه
که تو ظرف کوچیکی ریخته شده.
- خب...ایشون که استاد هستن و درست گفتن... ولی...
به هر حال... مفهومی نداره.
مرسی. :/
منم دیگه تو کلاسا شرکت نکردم. ولی بعد هی زنگ زدن
که نه بیا و استاد گفتن به شما امید دارن و اینا. :/
خلاصه شرکت کردم. ولی داورای کشوری نگهم داشتن.
دفاع داور بهم خورد. یعنی کار یه ابهامی داشته. چه ابهامی؟ استاد گفت احتمالا
مشکوک شدن. چون رو حرفاش نمیشد حساب کرد از اون یکی استاد پرسیدم. اون یکی هم به
مامانم گفت شعرای دختر شما خیلی نوآورانس و اصلا یه پدیده ایه برا خودش. حتما
مشکوک شدن.
ولی نه. ایراد گرفته بودن که اکثر شعرات رواییه.
(از بیست تا شعر چهارتاش. این میشه اکثر.) و شعر روایی ارزشش کمتر از شعر معمولیه.
:/
بعدم این که یکدست نیست. چرا؟ چون به دستور همین
استاد گرامی پنج تا غزلم تهش گذاشتم. اصرار اصرار که باید حتما غزلداشته باشی. این
نکته اونجا نقطه ضعف محسوب شده. خب معلومه دیگه مجموعه شعر نوجوان تهش بیای بنویسی
آیینه را نمیشکنم آن او منم؟ با این حرفشون موافق بودم.
بعدم که استاد گرامی رفتن تهران که از ما دفاع
کنن، برگشته میگه ایرادشون این بوده که شعرات کم بوده. میگم بیست تا کمه؟ میگه نه
خوباش کم بوده! گفتم دورت بگردم با این دفاع کردنت.
دیگه آخرش یکی از خود داورای کشوری گویا دفاع درست
حسابی کرد و انتخاب شدم برای مرحله کشوری. استاد شمارشو داد گفت زنگ بزن جزئیاتو
بپرس ازش.
داور کشوری پشت تلفن گفت برای کشوری اونایی که
خیلی زیاد و متنوع کار دارن انتخاب میشن ولی حالا شما هم بیا تهران ببین دفاع چه
جوریه. :/
***