!من...سارام

ای نوجوان، آهسته ران

!من...سارام

ای نوجوان، آهسته ران

!من...سارام

ایناش. این ساراس. همین خانم محترم که با لباس کار رنگی نشسته دم کلاس نقاشی و حافظ میخونه. با این قیافه که معلوم نیست از چی ناراحته. اصلا ناراحته؟ یا خجالت کشیده؟ یا داره زیرلبی میخنده؟ شایدم داره فکر میکنه الآن باید چه حالتی داشته باشه. ولی باور کنین اگه از خودش بپرسین چه مرگته نمیدونه.
نه بابا! نگا به این قیافه مظلومش نکنین. کارش همینه. میشینه اونجا با یه لبخند ملیح به ملت نگاه میکنه... فک میکنی داره میگه:‌ چه مردمان نیکویی! ولی بعد... خیلی شیک و مجلسی میاد اینجا پدرشونو در میاره. خلاصه که تا میشه خودتونو دور نگه دارین. رحم نمیکنه.

- دوستان خوب! من هیچ جا تعهدی ندادم که مفید بنویسم. ما را به حال خود بگذارید و بگذرید. :)

-کانال تلگرام: sara_derhami@

- saraderhami@gmail.com


آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

حالم...

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ب.ظ

آخی...وبلاگم...اصلا اینجا رو یادم رفته بود...اینقد این مدت اتفاقای مختلف افتاد که....

 الآن تو آینه دستشویی خودمو دقیق نگاه کردم...چقد پیر شدم! اینقد چند وقته الکی حرص خوردم و گریه کردم که داغون شدم...زیر پوستم انگاری خون تیکه تیکه شده... هی جوش میزنم....چرا؟ راستی چرا؟! تازه این هفته تولدمم بود مثلا! یه بار دوشنبه که از سفر مشهد اومدم چهارتایی تولد گرفتیم، یه بارم با مامان بزرگا و بابابررگا و دایی و عمم! خوش گذشت البته...ولی خود روز تولدمو مشهد بودم...چقدم روز مزخرفی بود... شب قبلش که دوستان هم اتاقی رفته بودن تو اتاق یکی دیگه به قول خودشون مهمونی...ما دو تا هم باید بیدار میموندیم خانما تشریفشونو بیارن، درشونو باز کنیم! زوره ها! رفتم زنگ زدم پاشین بیاین چیه شورشو در اوردین! برگشتن میگن هنوز یازده است سر شبه...حالا ده هزار بار بگی فردا چهار صبح باید بریم حرم...کو گوش شنوا؟ خلاصه یکیشون پا شد اومد ساعت یازده ما هم گرفتیم خوابیدیم. ساعت چهار صبح همینطوری یهویی بیدار شدم! یه خورده عین خلا راه رفتم تا عقل و هوشم بیاد سر جاش...بعد لباس پوشیدم و با حرص بچه ها رو هم بیدار کردم!  تا آماده میشدن اومدم پایین دیدم همه رفتن جز دو سه نفر که جاموندن دارن با آژانس میرن! دیگه کلی التماس و فلان و اینا که یه ماشینم واسه ما بگیرین و....بالاخره! رفتیم حرم...وای دم صبح خیلی خوشگل شده بود ترکیب بنفش و آسمون و فیروزه ای گنبد گوهرشاد خیلی قشنگ بود...یه نماز باحالی خوندیم! اومدیم هتل صبحونه خوردیم و رفتیم آرامگاه فردوسی...یه دوست عزیزی داریم گویا کمبود محبت دارن ایشون....مدام باید حواست می بود که گم نشن و قهر نکنن و یه دفعه احساس کمبود توجه بهشون دست نده! ای خدا! راست میگن آدما رو میشه تو سفر شناختا! خیلی خیلی راست میگن! پارسال دو روز رفتیم اصفهان، اونم با اتوبوس، یه همسفری شوت داشتم یه سال از من کوچیک تر بود و بیست سانت بلند تر! یعنی ترکیدیم از خنده! صبح شنبه انگار نه انگار که مسافرت بودیم! ولی این مشهد...یه آدم ضد حال کل سفرو به هم میریزه....البته نه که بد بگذره ها خداییش خاطرات خوبم داشت...ولی الآن قیافه منو نگاه کنین میفهمین که اون بداش بیشتر روم تاثیر گذاشته! بعد چند روز هنوز خستگیش تو تنمه...تازه مراسم کانونم نتونستم برم به خاطر این سفر....بعد حالا برگشتم....استاد سه تارم اومده....دعوا....تو گفتی جلسه قبلی نمیای چرا این جلسه نیومدی حالا تمرین نکردی واسه اجرای سه شنبه....اوووو! اصلا اوضاعی داشتیم...

بالاخره الآن هفته تموم شد و این چمدونو از کنار اتاقم برداشتم و اتاقو خوشگل مرتب کردم و الآن میخوام برم بخوابم ولی اصلا نمی دونم چرا هییییچی درس نخوندم....به خدا حالم بد بود....خدا کنه فردا روز خوبی باشه...میخوام از فردا دوباره پنج صبح بیدار شم و نظم و زبان خوندن و چرت و پرت نوشتن و روزی یه لیوان شیر و از از این حرفا! واقعا به قیافم دقت کردم حالم بد شد...امیدوارم هفته خوبی پیش رو باشه....آخر هفته میخوام خوشگل شده باشم! ببخشید روی پستمم نخوندم از بس که دلم میخواست فقط یه پست گذاشته باشم و برم بخوابم! شب بخیر!

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۴/۱۱/۲۳
  • ۶۵۹ نمایش
  • سارا

الکی!

دلنوشته

نظرات (۲)

اینکه می گفتی نصفه شبی پا شدی اصن چرت و پرت نوشتی این بود ؟؟؟؟؟ :|
خخخخخخخ دوست گرامتم خیلی میخام بدونم کی بود !!!!
راستی دیدی لعیا و ریحانه این جاها پیداشون نمیشه ؟
پاسخ:
وا! نصفه شب؟! 
ریحانه از یازده مرداد تا حالا داره عکس سینا رو واسه من میفرسته همچنان! حالا انتظار داری بیاد اینحا رو بخونه!
لعیا هم که امسال نمیدونم چی کارش کردم محل بز به من نمیذاره!
قرررربونت بشم الهی  
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی