مشهد چه خبر؟ (2)
خب از اونجایی که حوصله طول و تفسیر الکی نداریم و ندارین! تیتر وار رد میشیم تا به روز آخریه برسیم!
*محل اسکانش اصلا قابلمه نبود! قدیمی اما بزرگ و باحال...خوشمان آمد.
*روز اول بعد از ظهر بردنمون حرم برنامه های ویژه برامون داشتن...: سخنرانی.
*من و مامانمم با دقت توجه می کردیم. به خصوص من. ( بین خودمون باشه داشتم جنیفر لوپز گوش می دادم. )
*اگر براتون سواله که چرا کارته رو اینطوری گرفتم باید بگم که خیلی ذوق زده بودم که کارت دادن بهمون...گفتم حتما باشه تو عکس...
*البته فکر نکنین این عکس گرفتن ما خیلی تو چشم بودا... بر و بچ در طول سخنرانی حاج آقا، داشتن لحظه به لحظه رو پوشش خبری میدادن.
*یکشنبه روز مراسم بود. ما هم مانتو نوئه رو پوشیدیم که بریم جایزه ها رو درو کنیم بیایم... ! بعد به ناگه دیدم تو برنامه شون نوشته مراسم اختتامیه تو آمفی تئاتر حرم برگزار میشه. چادر؟؟؟؟
*خدا رو شکر مانتوی خاص نخریدم! خب از همون اول توجیه کنین آدمو هی جشنواره جشنواره می کنین من تو فاز جشنواره فجر بودم!
*مراسم با یک ساعت و نیم تاخیر شروع شد.
*مجریش سید جواد هاشمی بود.
*از اون مجریا بودا! مگه خسته میشد؟ ما که نشسته بودیم، خسته شدیم اون وقت اون همینطوری با شور و هیجان داشت ادامه میداد! بابا ایول! یه دو سه تا خاطره بیخودم اون وسطا تعریف کرد، همه اینجوری بودن: دقیقا یادم نیست خاطره هاش چی بودن ولی تو همش داشت صورتش پر اشک می شد!
*اول شدم!
* یهو گفتن نهار امروز غذای حضرتیه!
*تا ژتونا برسه همینطوری مجریه خاطره های محیر العقول تعریف کرد و بچه ها اومدن شعر خوندن و اینا... هی وقت تلف کردن هی وقت تلف کردن... یه کلمه نگفتن نفر اول دوره اول متوسطه بیاد شعرشو بخونه. خیلی زشت بود کارشون.
* اینم بگم ما از اون مدلاش نیستیم که هر چی میشه سریع موبایلشونو در میارن و عکس و فیلم و از این قرتی بازیا.... ولی خب جو محیط گرفتمون دیگه. فقط قبافه رو داشته باش! خخخخ
و حالا... میرسیم به اون بعد از ظهر فوق العاده پارک ملت! فعلا این عکسو داشته باشین تا بعد...
دردناکه نه؟!
- ۹۵/۰۵/۳۱
- ۶۶۴ نمایش